تاریخ : سه شنبه 91/3/2 | 12:25 صبح | نویسنده : نازنین ظفرنیا
بوی الکل می دهد دهانش، چشم هایش، وجودش
تمام مستی اش در لحن کلامش مشخص است
بوی گند دوست داشتنش تمام فضا را برداشته است
صدای گرفته زن در گوشم می پیچد،
که آخرین فریاد هایش از گلویش بیرون می آید
فریادهایی پر از درد....
و مرد چه بی رحمانه جبهه می گیرد
دفاع می کند از خودش و از آبروی رفته اش
سایه های درد مدام در حرکتند
و تمام نمی شود فریادهای مداوم آنها....
.: Weblog Themes By Pichak :.